دواس



این اسم های کاملا فارسی رو الان کنار میذارم برای روزی که پسری گیرم بیاد از بین این ها اسم براش انتخاب میکنم

آقای _____ شکوهی

باربد

بهراد

بهزاد

سپهر

سهراب

سینا

فراز

فربد

فرزاد

فرهاد

مهران

مهیار

نیما

هومان

ماهان

ماکان

 



پ.ن: خودم از اسم سپهر خیلی خوشم میاد 

معنی سپهر: 

۱. آسمان، سما، طارم، عرش، فضا، فلک، کیهان، گردون ≠ ارض، زمین 
۲. اقبال، بخت، طالع 
۳. روزگار



پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کند
بلبل شوقم هوای نغمه‎خوانی می‎کند

همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کند

بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند

ما به داغ عشقبازی‎ها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک‎پرانی می‎کند

نای ما خاموش ولی این زهره‎ی شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می‎کند

سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می‎کند

با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می‎کند

بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می‎رسد با من خزانی می‎کند

طفل بودم کی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می‎کند با ما نهانی می‎کند

می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند





ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده ی من

آسمان تو چه رنگ ست امروز ؟

آفتابی ست هوا ٬

یا گرفته ست هنوز ؟

من درین گوشه

که از دنیا بیرون ست ٬

آسمانی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

آنچه میبینم

دیوار است

آه

این سخت سیاه

آنچنان نزدیک ست

که چو بر می کشم از سینه نفس

نفسم را بر می گرداند

ره چنان بسته

که پرواز نگه

در همین یک قدمی می ماند

کور سویی ز چراغی رنجور

قصه پرداز شب ظلمانی ست

نفسم میگیرد

که هوا هم اینجا زندانی ست

هر چه با من اینجا ست

رنگ رخ باخته است

آفتابی هرگز

گوشه ی چشمی هم

بر فراموشی این دخمه نیانداخته است

اندرین گوشه ی خاموش فراموش شده

کز دم سردش هر شمعی خاموش شده

یاد رنگینی در خاطر من

گریه می انگیزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می گرید

چون دل من که چنین خون آلود

هر دم از دیده فرو میریزد

ارغوان

این چه رازیست که هر بار بهار ٬

با عزای دل ما می آید ؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است ؟

اینچنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید

ارغوان پنجه ی خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس

کی برین دره غم می گذرند ؟

ارغوان

خوشه ی خون

بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره ی باز سحر

غلغله می آغازند

جان گلرنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشا گه پرواز ببر

آه بشتاب

که هم پروازان

نگران غم هم پروازند

ارغوان

بیرق گلگون بهار

تو بر افراشته باش

شعر خون بار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش

تو بخوان نغمه نا خوانده ی من

ارغوان

شاخه ی هم خون جدا مانده من


هوشنگ ابتهاج

 

لینک فیلم در سایت آپارات


به نام آنکه هستی نام ازو یافت    فلک جنبش زمین آرام ازو یافت


سلام


دوباره بعد از مدت ها تصمیم گرفتم یک وبلاگ بسازم و مطالب خودم رو پست کنم.تاحالا چندین بار این کار رو انجام دادم اما بعد از مدتی از نوشته های خودم حالم بهم میخوره و وبلاگ رو حذف میکنم.


بگذریم.

دوّاس چیست؟!

دوّاس کلمه ای با ریشه ی عربی به معنای شیر ، مرد دلیر و ماهر، شجاع و . نام یکی از محله های جنوبی شهرستان بوشهر است که من و کل بستگانمان آنجا امرار معاش میکردیم.
همچنین محله هایی به نام دوّاس در کشور های عربی حوزه خلیج فارس و شهری به نام دواس در ایالات مادیا پرادش در کشور هند نیز وجود دارد.


یا حق



رئیس سازمان محیط زیست در واکنش به ملخ‌خوری جمعی از هموطنان گفت:

اتفاق عجیبی نیست و از قبل در جنوب کشور بوده است و ملخ های سمی را نباید خورد.ملخ از یک حدی بیش‌تر باشد باید از بین ببرد. ملخ در ۵۰ سال گذشته به این شدت حمله نکرده بودند.

کلانتری تصریح کرد: 

ملخ‌ها از سمت عربستان و سودان و مناطق مرطوب به سمت کشور ما آمده است. تخم ملخ سال‌ها در زمین می‌ماند و هنگامی که شرایط مرطوب پیش بیاید طغیان می‌کند. راهکار مبارزه‌اش این است سمپاشی شود.این‌ها ملخ‌های مهاجر هستند که از خلیج فارس آمده‌اند، اگر مبارزه نکنیم درختان را از بین می‌برند و به پوشش گیاهی آسیب می‌زند.


پ.ن:

والا من که بچه جنوبم و یه عمر اونجا زندگی کردم هیچوقت نه خوردم ، نه دیدم و نه حتی شندیم که کسی اونجا ملخ بخوره.


پروفسور سید احمد میرباقری روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا اظهار کرد: 


در آبان ماه سال گذشته با توجه به داده ها، باران های شدید و بروز سیل در برنامه رادیو گفت و گو پیش بینی شد، اما مسئولان به نظریه اساتید توجهی نکردند. 

میر باقری در توضیح پیش بینی سیل در سال 97 ادامه داد: در این پیش بینی مشخص شد، اواخر سال به دلیل ورود جبهه های رگباری باران زا به جنوب کشور، باران های فراوانی داریم، اما مسئولان پیش بینی متخصصان را در نظر نگرفتند و گمان می کردند خشکسالی همچنان ادامه دارد.


عضو هیات علمی دانشکده عمران و منابع آب دانشگاه صنعتی خواجه نصیر تصریح کرد: توجه به پیش بینی های هواشناسی و هیدرولوژی خسارات سیل را کاهش می دهد؛ در حالی که کشور در سال های بعد نیز بارش های فراوان دارد، باید در هر زمانی آمادگی مواجهه با سیل را داشته باشد.به علت چرخش و مایل بودن محور کره زمین جهت وزش بادها در کشور از غرب به شرق و شمال به جنوب است. همچنین منشاء بارندگی های کشور بخار آب دریای مدیترانه و مناطق آبی ترکیه مثل دریای مرمر و سیاه است که از غرب وارد می شود. به دلیل گستردگی زیاد بخار آب این دریاها اکثر پهنه های کشور تحت پوشش قرار می گیرند.


میرباقری افزود: همچنین به دلیل اینکه جهش وزش باد از شمال به جنوب است، بخار آب های دریای خزر بیشتر شامل ایران می شود که باعث بارندگی زیاد در مناطق شمال و ایجاد جنگل ها شده است. هوای سرد سیبری نیز در زمستان از شمال کشور و ترکمنستان وارد شده و برف شدید را در مناطق شمالی به همراه دارد. در جنوب کشور بخار آب اقیانوس اطلس، هند و خلیج فارس (با سطح وسیعی از پوشش) جبهه های هوایی گسترده را به وسعت صدها کیلومتر تشکیل می دهد. این مدل از جبهه های هوایی با نام تکتونیک یا چرخنده است که از جنوب کشور وارد می شود و در استان های جنوبی مثل بندرعباس، هرمزگان، خوزستان و کهگیلویه و بویر احمد ریزش می کند.


وی در ادامه عنوان کرد: جبهه های جنوبی به دلیل حالت چرخشی در قسمتی از کوهستان های یزد، کرمان و انتهای آن به سیستان و بلوچستان ریزش می کند، اما گاهی وسعت این بارش ها به اندازه ای است که تمامی استان های کشور را به جز استان های شمالی (به دلیل وجود رشته کوه های البرز) زیر پوشش قرار داده و بارندگی های رگباری ایجاد می کند. 


میرباقری تصریح کرد: باران های رگباری اخیر تلاقی دو جبهه هوایی جنوبی و غربی مدیترانه ای بود. همچنین مرکز اصلی بارندگی استان خوزستان بود که موجب بروز سیل شد.کره زمین هر 30 تا 35 سال چرخش های آب و هوایی دارد و بارندگی ها تغییر می کند. اگر به 80 سال پیش برگردیم (دهه 40 و 50) بارندگی های شدیدی در کشور وجود داشته است، اما سدهای کشور با توجه به داده های نرمال و باران کم ساخته شده و حجم مخزن آنها ظرفیت سازی لازم نشده است. 


میرباقری عنوان کرد: تمامی مشخصات بارندگی اعم از تشکیل جبهه، طول و عرض جبهه، آب قابل بارش، جهت، سرعت و محل بارش توسط ناسا و سازمان هواشناسی پیش بینی می شود. 

سدها با توجه به بارندگی حداکثری ساخته شوند

وی با اشاره به سدسازی در کشور، ادامه داد: 12سد قبل انقلاب از جمله سد امیرکبیر، نه بر اساس داده های بارشی کشور بلکه براساس بارش های حداکثری احداث شده و مخازن بزرگی دارد. همان طور که مشاهده می کنیم سد امیرکبیر به ندرت سر ریز می شود و در حال حاضر نیز با وجود باران های شدید 30 درصد ظرفیت آن خالی است.


این استاد دانشگاه با بیان اینکه رودخانه ها توسط بارندگی در طول زمان ایجاد شده اند، اظهار کرد: بنابراین سد در مسیر حوزه آبریز یک رودخانه که از خط راس تا انتهای سیستم که به تالاب ها و دریاچه ها منتهی شده، ساخته می شود. نیاز است سدهای ساخته شده ظرفیت سازی و با توجه به بارندگی های حداکثری (pmp) ساخته شود. ممکن است برای مدت طولانی مخزن سد نیز خالی باشد، اما سد چند منظوره و سیل گیر است و همچنین آب پایین دست را نیز تامین می کند.


وی ادامه داد: رودخانه دارای عرض، عمق و حریم است. هرگونه دست اندازی به حریم آنها و عدم لایروبی بستر رودخانه ها باعث بالا آمدن سطح آب و بروز سیل می شود. نیاز است رودخانه ها دیواره سازی و هر ساله لایروبی شود. همچنین در کنار آنها بر اساس ماکزیمم بارندگی که در گذشته اتفاق افتاده، ساحل سازی شود. این بارندگی های شدید در سال های آینده نیز اتفاق می افتد. بنابراین نیاز است سیل بند های خیلی بزرگ در مسیر رودخانه هایی که از شهرها عبور می کنند ساخته شود.

دریاچه ارومیه خود به خود احیا می شد

میرباقری عنوان کرد: بارندگی نعمت است و باید به درستی از آن استفاده شود، تا تبدیل به سیل و تخریب نشود. با توجه به دانش فنی که در کشور وجود دارد بروز سیل و ایجاد خسارات جبران ناپذیر قابل پذیرش نیست. در نتیجه باید به گونه ای مدریت شود تا همه بارندگی ذخیره و تالاب ها و دریاچه ها آبگیری شود.


این استاد دانشگاه در مورد احیای دریاچه ارومیه نیز اظهار کرد: دریاچه ارومیه در سال های گذشته نیاز به تشکیل کمیته و راهکار نداشت؛ زیرا بر اساس یافته های هیدرولوژی بارندگی های کشور تغییر می کرد و با بروز بارش های شدید دریاچه خود به خود احیا می شد. در حال حاضر ارتفاع آب 60 متر بالا آمده و تا دو سال آینده به ظرفیت کامل می رسد و حتی به سواحل پیشروی می کند. 

ادامه مطلب

دیروز به اتفاق عموی عزیزم (مسعود) برای دیدن بازی شاهین بوشهر با سرخپوشان ماهدشت برای اولین بار برای تماشای بازی فوتبال از نزدیک به استادیوم ورزشی اکباتان تهران رفتم.خداروشکر بعد از 10 سال دوباره شاهین بوشهر به لیگ برتر راه یاقت و حس حال خوبی به ما داد.و اونجا پر از بوشهری هایی بود که مدت ها حتی توی خود بوشهر ندیده بودمشون! ان شا الله که امسال شاهین قهرمان لیگ بشه.

بالاخره حسین امروز رفت سربازی و این متنی بود که چند ماه پیش براش نوشته بودم.





اگر مادرم را جداگانه بخواهم حساب کنم ، این روز ها دلم بیشتر برای حسین تنگ شده است.حسین انصاری.رفیقی که هرجا باهم رفتیم همه گفتند: شما دوقلو هستید؟” شما برادرید؟” چقدر شبیه هم هستید!!!”شبی که فردایش می خواستم از بوشهر به سمت تهران حرکت کنم تنها کسی که بین دوستانم بخاطر رفتنم اشک ریخت ، حسین بود.وقتی میخواستم اسباب کشی کنم بهش گفتم اینجا برای جا به جایی تنها هستم ، گفت: خودم میام کمکت تهران.وقتی رسید با خوشحالی رفتم استقبالش ، سریع تا دیدمش محکم و طولانی بغلش کردم ، بغضم گرفته بود(دلیلش را نمیتوانم بنویسم).یکی دو شب بدون هیچ منّتی روی زمین خالی و توی هوای سرد خوابید و صبر کردیم تا اسباب ها رسید.چند شب بعد از اینکه کار های اسباب کشی کمتر شده و بازی فوتبال پرسپولیس ( تیم محبوب حسین ) برده و به فینال صعود کرده بود گفتم بپوش بریم بیرون دور بزنیم ، چیز زیادی از بیرون رفتنمان نگذشته بود که بدجور تصادف کردیم و این تصادف منجر به جدال افتضاحی شد.

(برای خلاصه کردن متن از بقیه داستان صرفه نظر میکنم)

بعد دو هفته که کنارم بود دیگه واقعا بهش عادت کرده بودم نمیخواستم بگذارم ازم دور شود اما نمیتوانستم بیش از حد اصرار کنم وقتی داشت میرفت تو مترو بهش گفتم: خیلی بهت عادت کردم الان که داری میری خیلی افسرده ام و تا چند روز این داستان ادامه دارد.هیچی نگفت سری تکان داد شاید او نیز دلش نمیخواست برود شاید هم پیش خودش فکر میکرد که در منزل من مزاحم باشد و رفتن را انتخاب کرد.از روزی که کنارش نیستم شاید یک روز هم نشده باشد که در ارتباط نبوده باشیم،هرچند وقت یکبار میپرسد:حسین چطوری؟ حالت خوبه؟ میگویم: فیزیکی خوبم ، روحی نه! میگوید: نباید کم بیاری،(حرف رکیک) باید موفق بشی و روی اینایی که مسخرت کردن رو کم کنی.تو میتونی ! حالا این روز ها حسین برای خدمت ظالمانه سربازی آماده میشود و به زودی عازم است و من بیشتر از همیشه دلتنگ و نگرانش هستم.امیدوارم هرچه زودتر این مدت برایش بگذرد و بتواند به اهدافش در زندگی برسد.حسین جان امیدوارم هیچوقت من و رفاقتمان را فراموش نکنی و همچنین فرصتی پیش بیاید که بتوانیم همیشه کنار هم باشیم و این دوری و غربت خسته کننده به زودی تمام شود.


سلام از امروز قصد کردم برخی آیاتی از قرآن که از نظر خودم زیبا هستند رو به تفکیک پست کنم!



یکی از آیات زیبای قرآن درباره محیط زیست و آب به نظرم میتونه همین باشه!که همه چیز در اختبار خداوند است و اگر او بخواهد امکان پذیر هست.این آیه چون در حیطه درسی من (مهندسی محیط زیست) هست خیلی خوشم اومد!


بگو: «به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، 

چه کسی می‌تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»


«آیه 30 از سوره مالک»




حالا بیشتر از همیشه تنها هستم و جا داره برای این تنهایی از همه کسایی که من رو تنها گذاشتند تشکر کنم! در واقع اگر شما ها بودید هیچوقت در این وضعیتی که الان هستم و در موقعیتی که کاملا از خودم راضی هستم ، نبودم! همیشه باید با یک دید دیگه ای خودم رو ارزیابی میکردم! حالا که تو این شرایط سخت همه من رو تنها گذاشتند بهتره که تا آخر عمر نیز من رو تنها بذارن!

چند روز پیش خواب دیدم که بیماری صعب العلاج گرفتم و دکتر من رو جواب کرد! وقتی بیدار شدم گفتم شاید واقعا همچین اتفاقی به زودی رخ بده!! یک لحظه به این فکر کردم در اون زمان باید چیکار کنم!!! به این نتیجه رسیدم که جای اینکه بترسم بهتره که قوی باشم و اگه همچین اتفاقی هم برام رخ داد حداقلی اون چند روزی که قرار هست زنده باشم رو خوب زندگی کنم! حالا این موضوع رو بسط دادم به کل عمرم یعنی حتی اگر همچین اتفاقی هم رخ نده باید خوب زندگی کنم و برای خودم فرد موفق باشم!

قبلا که جوون تر بودم همیشه آرزو داشتم پول دار باشم اینقدر پول داشته باشم که بتونم خیلی خفن زندگی کنم اما الان که بزرگ شدم فهمیدم همه چیز پول نیست! اگه پول داشتی سلامتی نداشته باشی چی؟ اگه پول داشته باشی اما کسی رو در کنار خودت نداشته باشی چی؟ اگه پول داشته باشی و همه بخاطر پول تو رو دوست داشته باشن چی؟ . خلاصه در این موضوع هم به این نتیجه رسیدم که همه چیز پول نیست گرچه نبودنش خیلی آسیب میزنه اما اگه در حدی داشته باشی که زندگی آبرومند و راحتی رو بتونی بگذرونی اون موقع بد نیست!!!

خیلی دنیای عجیبی شده دیگه کمتر کسی رو میبینی که خوشحاله ! حرف ها و داستان های پدر و مادر و در کل آدمای یک نسل قبل که میشنوی متوجه میشی انگار اون ها بیشتر خوشحال بودند ولی آدمای نسل ما نه!

با همه ی این تفاسیر ما نباید کم بیاریم.

من کم نمیارم من ادامه میدم! فقط مرگ میتونه جلوی من رو بگیره!خیلی ها من رو تنها گذاشتند ، به اهدافم پوزخند زدند ، دلسرد شدم اما نا امید نه! هر چیز که من رو نکشه قوی ترم میکنه.

این آیه هم بد نیست سر لوحه زندگیتون قرار بدید:

بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!

(آیه 5 سوره ضحی)


برای امروز کافیه!

یا حق/



رئیس سازمان محیط زیست در واکنش به ملخ‌خوری جمعی از هموطنان گفت:

اتفاق عجیبی نیست و از قبل در جنوب کشور بوده است و ملخ های سمی را نباید خورد.ملخ از یک حدی بیش‌تر باشد باید از بین ببرد. ملخ در ۵۰ سال گذشته به این شدت حمله نکرده بودند.

کلانتری تصریح کرد: 

ملخ‌ها از سمت عربستان و سودان و مناطق مرطوب به سمت کشور ما آمده است. تخم ملخ سال‌ها در زمین می‌ماند و هنگامی که شرایط مرطوب پیش بیاید طغیان می‌کند. راهکار مبارزه‌اش این است سمپاشی شود.این‌ها ملخ‌های مهاجر هستند که از خلیج فارس آمده‌اند، اگر مبارزه نکنیم درختان را از بین می‌برند و به پوشش گیاهی آسیب می‌زند.


پ.ن:

والا من که بچه جنوبم و یه عمر اونجا زندگی کردم هیچوقت نه خوردم ، نه دیدم و نه حتی شندیم که کسی اونجا ملخ بخوره ولی چیزی که وجود داره اینه که در قدیم واقعا افرادی در جنوب یا جاهای دیگه بودند که ملخ میخوردند اینو از اونجا میگم که حتی سعدی نیز در شعر هایش که در زمان قحطی و خشکسالی به ملخ خوری مردم اشاره کرده:


چنان قحط سالی شداندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخشکید سرچشمه‌های قدیم نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی بجز آه بیوه زنی اگر برشدی دودی از روزنی
چو درویش بی برگ دیدم درخت قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ

بالاخره حسین امروز رفت سربازی و این متنی بود که چند ماه پیش براش نوشته بودم.





اگر مادرم را جداگانه بخواهم حساب کنم ، این روز ها دلم بیشتر برای حسین تنگ شده است.حسین انصاری.رفیقی که هرجا باهم رفتیم همه گفتند: شما دوقلو هستید؟” شما برادرید؟” چقدر شبیه هم هستید!!!”شبی که فردایش می خواستم از بوشهر به سمت تهران حرکت کنم تنها کسی که بین دوستانم بخاطر رفتنم اشک ریخت ، حسین بود.وقتی میخواستم اسباب کشی کنم بهش گفتم اینجا برای جا به جایی تنها هستم ، گفت: خودم میام کمکت تهران.وقتی رسید با خوشحالی رفتم استقبالش ، سریع تا دیدمش محکم و طولانی بغلش کردم ، بغضم گرفته بود(دلیلش را نمیتوانم بنویسم).یکی دو شب بدون هیچ منّتی روی زمین خالی و توی هوای سرد خوابید و صبر کردیم تا اسباب ها رسید.چند شب بعد از اینکه کار های اسباب کشی کمتر شده و بازی فوتبال پرسپولیس ( تیم محبوب حسین ) برده و به فینال صعود کرده بود گفتم بپوش بریم بیرون دور بزنیم ، چیز زیادی از بیرون رفتنمان نگذشته بود که بدجور تصادف کردیم و این تصادف منجر به جدال افتضاحی شد.

(برای خلاصه کردن متن از بقیه داستان صرفه نظر میکنم)

بعد دو هفته که کنارم بود دیگه واقعا بهش عادت کرده بودم نمیخواستم بگذارم ازم دور شود اما نمیتوانستم بیش از حد اصرار کنم وقتی داشت میرفت تو مترو بهش گفتم: خیلی بهت عادت کردم الان که داری میری خیلی افسرده ام و تا چند روز این داستان ادامه دارد.هیچی نگفت سری تکان داد شاید او نیز دلش نمیخواست برود شاید هم پیش خودش فکر میکرد که در منزل من مزاحم باشد و رفتن را انتخاب کرد.از روزی که کنارش نیستم شاید یک روز هم نشده باشد که در ارتباط نبوده باشیم،هرچند وقت یکبار میپرسد:حسین چطوری؟ حالت خوبه؟ میگویم: فیزیکی خوبم ، روحی نه! میگوید: نباید کم بیاری،(حرف رکیک) باید موفق بشی و روی اینایی که مسخرت کردن رو کم کنی.تو میتونی ! حالا این روز ها حسین برای خدمت ظالمانه سربازی آماده میشود و به زودی عازم است و من بیشتر از همیشه دلتنگ و نگرانش هستم.امیدوارم هرچه زودتر این مدت برایش بگذرد و بتواند به اهدافش در زندگی برسد.حسین جان امیدوارم هیچوقت من و رفاقتمان را فراموش نکنی و همچنین فرصتی پیش بیاید که بتوانیم همیشه کنار هم باشیم و این دوری و غربت خسته کننده به زودی تمام شود.


آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند

و از کسی که بسیار سوگند یاد می‌کند و پست است اطاعت مکن،

کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد می‌کند

و بسیار مانع کار خیر، و م و گناهکار است؛

علاوه بر اینها کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است!

مبادا بخاطر اینکه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پیروی کنی)!


آیه 9 تا 14 سوره قلم


یکی از آیات زیبای قرآن درباره محیط زیست و آب به نظرم میتونه همین باشه!که همه چیز در اختبار خداوند است و اگر او بخواهد امکان پذیر هست.این آیه چون در حیطه درسی من (مهندسی محیط زیست) هست خیلی خوشم اومد!



بگو: «به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، 

چه کسی می‌تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»


«آیه 30 از سوره مالک»




آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند

و از کسی که بسیار سوگند یاد می‌کند و پست است اطاعت مکن،

کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد می‌کند

و بسیار مانع کار خیر، و م و گناهکار است؛

علاوه بر اینها کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است!

مبادا بخاطر اینکه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پیروی کنی)!


آیه 9 تا 14 سوره قلم


یکی از آیات زیبای قرآن درباره محیط زیست و آب به نظرم میتونه همین باشه!که همه چیز در اختبار خداوند است و اگر او بخواهد امکان پذیر هست.این آیه چون در حیطه درسی من (مهندسی محیط زیست) هست خیلی خوشم اومد!



بگو: «به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، 

چه کسی می‌تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»


«آیه 30 از سوره مالک»




حالا بیشتر از همیشه تنها هستم و جا داره برای این تنهایی از همه کسایی که من رو تنها گذاشتند تشکر کنم! در واقع اگر شما ها بودید هیچوقت در این وضعیتی که الان هستم و در موقعیتی که کاملا از خودم راضی هستم ، نبودم! همیشه باید با یک دید دیگه ای خودم رو ارزیابی میکردم! حالا که تو این شرایط سخت همه من رو تنها گذاشتند بهتره که تا آخر عمر نیز من رو تنها بذارن!

چند روز پیش خواب دیدم که بیماری صعب العلاج گرفتم و دکتر من رو جواب کرد! وقتی بیدار شدم گفتم شاید واقعا همچین اتفاقی به زودی رخ بده!! یک لحظه به این فکر کردم در اون زمان باید چیکار کنم!!! به این نتیجه رسیدم که جای اینکه بترسم بهتره که قوی باشم و اگه همچین اتفاقی هم برام رخ داد حداقلی اون چند روزی که قرار هست زنده باشم رو خوب زندگی کنم! حالا این موضوع رو بسط دادم به کل عمرم یعنی حتی اگر همچین اتفاقی هم رخ نده باید خوب زندگی کنم و برای خودم فرد موفق باشم!

قبلا که جوون تر بودم همیشه آرزو داشتم پول دار باشم اینقدر پول داشته باشم که بتونم خیلی خفن زندگی کنم اما الان که بزرگ شدم فهمیدم همه چیز پول نیست! اگه پول داشتی سلامتی نداشته باشی چی؟ اگه پول داشته باشی اما کسی رو در کنار خودت نداشته باشی چی؟ اگه پول داشته باشی و همه بخاطر پول تو رو دوست داشته باشن چی؟ . خلاصه در این موضوع هم به این نتیجه رسیدم که همه چیز پول نیست گرچه نبودنش خیلی آسیب میزنه اما اگه در حدی داشته باشی که زندگی آبرومند و راحتی رو بتونی بگذرونی اون موقع بد نیست!!!

خیلی دنیای عجیبی شده دیگه کمتر کسی رو میبینی که خوشحاله ! حرف ها و داستان های پدر و مادر و در کل آدمای یک نسل قبل که میشنوی متوجه میشی انگار اون ها بیشتر خوشحال بودند ولی آدمای نسل ما نه!

با همه ی این تفاسیر ما نباید کم بیاریم.

من کم نمیارم من ادامه میدم! فقط مرگ میتونه جلوی من رو بگیره!خیلی ها من رو تنها گذاشتند ، به اهدافم پوزخند زدند ، دلسرد شدم اما نا امید نه! هر چیز که من رو نکشه قوی ترم میکنه.

این آیه هم بد نیست سر لوحه زندگیتون قرار بدید:

بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!

(آیه 5 سوره ضحی)


برای امروز کافیه!

یا حق/



رئیس سازمان محیط زیست در واکنش به ملخ‌خوری جمعی از هموطنان گفت:

اتفاق عجیبی نیست و از قبل در جنوب کشور بوده است و ملخ های سمی را نباید خورد.ملخ از یک حدی بیش‌تر باشد باید از بین ببرد. ملخ در ۵۰ سال گذشته به این شدت حمله نکرده بودند.

کلانتری تصریح کرد: 

ملخ‌ها از سمت عربستان و سودان و مناطق مرطوب به سمت کشور ما آمده است. تخم ملخ سال‌ها در زمین می‌ماند و هنگامی که شرایط مرطوب پیش بیاید طغیان می‌کند. راهکار مبارزه‌اش این است سمپاشی شود.این‌ها ملخ‌های مهاجر هستند که از خلیج فارس آمده‌اند، اگر مبارزه نکنیم درختان را از بین می‌برند و به پوشش گیاهی آسیب می‌زند.


پ.ن:

والا من که بچه جنوبم و یه عمر اونجا زندگی کردم هیچوقت نه خوردم ، نه دیدم و نه حتی شندیم که کسی اونجا ملخ بخوره ولی چیزی که وجود داره اینه که در قدیم واقعا افرادی در جنوب یا جاهای دیگه بودند که ملخ میخوردند اینو از اونجا میگم که حتی سعدی نیز در شعر هایش در زمان قحطی و خشکسالی به ملخ خوری مردم اشاره کرده:


چنان قحط سالی شداندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق
چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل
بخشکید سرچشمه‌های قدیم نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی بجز آه بیوه زنی اگر برشدی دودی از روزنی
چو درویش بی برگ دیدم درخت قوی بازوان سست و درمانده سخت
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ

بالاخره حسین امروز رفت سربازی و این متنی بود که چند ماه پیش براش نوشته بودم.





اگر مادرم را جداگانه بخواهم حساب کنم ، این روز ها دلم بیشتر برای حسین تنگ شده است.حسین انصاری.رفیقی که هرجا باهم رفتیم همه گفتند: شما دوقلو هستید؟” شما برادرید؟” چقدر شبیه هم هستید!!!”شبی که فردایش می خواستم از بوشهر به سمت تهران حرکت کنم تنها کسی که بین دوستانم بخاطر رفتنم اشک ریخت ، حسین بود.وقتی میخواستم اسباب کشی کنم بهش گفتم اینجا برای جا به جایی تنها هستم ، گفت: خودم میام کمکت تهران.وقتی رسید با خوشحالی رفتم استقبالش ، سریع تا دیدمش محکم و طولانی بغلش کردم ، بغضم گرفته بود(دلیلش را نمیتوانم بنویسم).یکی دو شب بدون هیچ منّتی روی زمین خالی و توی هوای سرد خوابید و صبر کردیم تا اسباب ها رسید.چند شب بعد از اینکه کار های اسباب کشی کمتر شده و بازی فوتبال پرسپولیس ( تیم محبوب حسین ) برده و به فینال صعود کرده بود گفتم بپوش بریم بیرون دور بزنیم ، چیز زیادی از بیرون رفتنمان نگذشته بود که بدجور تصادف کردیم و این تصادف منجر به جدال افتضاحی شد.

(برای خلاصه کردن متن از بقیه داستان صرفه نظر میکنم)

بعد دو هفته که کنارم بود دیگه واقعا بهش عادت کرده بودم نمیخواستم بگذارم ازم دور شود اما نمیتوانستم بیش از حد اصرار کنم وقتی داشت میرفت تو مترو بهش گفتم: خیلی بهت عادت کردم الان که داری میری خیلی افسرده ام و تا چند روز این داستان ادامه دارد.هیچی نگفت سری تکان داد شاید او نیز دلش نمیخواست برود شاید هم پیش خودش فکر میکرد که در منزل من مزاحم باشد و رفتن را انتخاب کرد.از روزی که کنارش نیستم شاید یک روز هم نشده باشد که در ارتباط نبوده باشیم،هرچند وقت یکبار میپرسد:حسین چطوری؟ حالت خوبه؟ میگویم: فیزیکی خوبم ، روحی نه! میگوید: نباید کم بیاری،(حرف رکیک) باید موفق بشی و روی اینایی که مسخرت کردن رو کم کنی.تو میتونی ! حالا این روز ها حسین برای خدمت ظالمانه سربازی آماده میشود و به زودی عازم است و من بیشتر از همیشه دلتنگ و نگرانش هستم.امیدوارم هرچه زودتر این مدت برایش بگذرد و بتواند به اهدافش در زندگی برسد.حسین جان امیدوارم هیچوقت من و رفاقتمان را فراموش نکنی و همچنین فرصتی پیش بیاید که بتوانیم همیشه کنار هم باشیم و این دوری و غربت خسته کننده به زودی تمام شود.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Sean وبلاگی برای حرف های تخصصی فیلم سینمایی کولکاپیس یادداشت های برنامه نویسی عکس العمل های به کشف خیانت همسر دلآنه بهبود روابط عاطفي دکوراسیون برتر